بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 10
کل بازدید : 144287
کل یادداشتها ها : 107
امروز ولادت وبلاگ دفتر شعر یک جوان رو به شما تبریک عرض می کنم.
من در این دهکده عشق تو را می خوانم*
*وز پس آیینه ها نام تو را می بینم*
*در دلم عشق تو را می کارم*
*در سرم بوی تو را می فهمم*
*در نگاهم خم ابروی تو را می نگرم*
*در گلویم بغض تو را می شکنم*
*من در این دهکده عشق تو را می خوانم ...*
من گنه کردم تو بخشایش بکن
من گرفتارم تو آزادم بکن
سر به سودای تو دارم
من خرابم تو آبادم بکن
حرفهایم را به تو می گویم به تو که عاشقی مثل من . به تو که نرمی و لطافت باران در آرامش صدایت بر سجده می افتد و تو که عاشقانه سلامم میدهی .و تو تویی که جاده از عبورت خجالت میکشد حرفهایم را به تو می گویم تا به باد برسانی که تو با باد همسفری و من چون همیشه گرد راهت با تو حرف میزنم . حرفهایم را به تو می گویم چون میدانم که چشمانت حرف چشمانم را خوب می فهمد و وجود عاشقت گذر نگاهم را خوب درک می کند و مرغ عشق خانه ی ما در برابر آواز سکوتت صوت زیبایش را در قفس سینه محبوس میسازد. حرفهایم را به تو می گویم به تو که آواز عشقت دنیای زرد و بی روح قاصدکها را معنا می بخشد و تو که به شدت باد بر کویر دلم می تازی
آن که دلم را برده خدایا
زندگیم را کرده تبه کو؟
هم نفسم کو؟
آنکه نگاهشروز مرا کرده سیه کو؟
بی خبر ماندی زحالم
ز آنچه آمد بر سر من
عشق تو آخر به طوفان میدهد خاکستر من
شعله ای عشق تو از بس در بالا گرفت
سینه مالا مال آتش
غم وجودم را گرفت
هر زمان آید به یادم دیده ای مست تو
گریم از بخت بد خود نالم از دست تو
رخ ات زهر نو دمیده ای من رخ ات نور دیده ای من
بر خیزو بیا ای امید دلم شام من سپری کن
تو ای که به دل نقش غم زده ای
تو غنچه گره بر دلم زده ای
بر خسته دلان چون نسیم سحر یک نفس گذری کن
بی خبر ماندی زحالم
زآنچه آمد بر سر من
عشق تو آخر به طوفان میدهد خاکستر من
شعله ای عشق تو از بس در بالا گرفت
سینه مالا مال آتش
غم وجودم را گرفت
هر زمان آید به یادم دیده ای مست تو
گریم از بخت بد خود نالم از دست تو